دیشب بازم خر شدم و عوض اینکه با یکی از بچه ها برم بولینگ و خوش باشم با هم رفتیم کافی شاپ (ناگفته نماند که فقط و فقط بخاطر اینکه من و دوست صمیمیت چند شب قبلش با هم رفته بودیم شام و تو نیومدی دیشب از اینکه مبادا چیزی رو خدای نکرده از دست بدی اومدی)

طبق معمول همیشه شاکی بودی و اخمات تو هم بود که این چیز تازه ای نیست

تو این چندین سالی که من تو رو میشناسم یه بار نشد که از ته دل خوشحال باشی


در باز شد و دختره با نامزدش اومدن تو

باز حسودیت گل کرد و شروع کردی پشت سرش صفحه گذاشتن که این دختره اله بله


اخه عزیز من داشتن یک نامزد پاتال کله کچل حسودی داره؟

نمیدونم چرا به دنیا و عالم حسودی میکنی